فیلم 5 همخون؛ داستان هایی از ویتنام و ترامپ با چاشنی خشونت

به گزارش پایگاه اینترنتی مأوا، فیلم 5 همخون آخرین اثر اسپایک لی که در نتفلیکس فراوری و پخش شده جزو بهترین کارهای این کارگردان است که سال هاست درباره رنج سیاهپوستان به شیوه خاص خودش فیلم می سازد.

فیلم 5 همخون؛ داستان هایی از ویتنام و ترامپ با چاشنی خشونت

سفر به دل زیباترین منطقه آسیا را با تور ویتنام تجربه کنید.

فیلم 5 همخون همه نکاتی را داشت که حس کنم دوستش نخواهم داشت. اسپایک لی در فیلم هایش درباره جنبش های سیاهپوستان زیادی شعاری رفتار می نماید و در شرایطی که آمریکا تحت تاثیر ماجرای جورج فلوید بود، لابد فیلم شعارزده ای از کار درآمده بود. هیچ کدام از بازیگران فیلم را به جز پلنگ سیاه (چدویک بوزمن) نمی شناختم و از همه مهم تر مدت زمان فیلم بیشتر از دو ساعت و نیم بود. با این حال فیلم را دیدم چون دوستان می گفتند انرژی و خشونت غریبی در آن جریان دارد. اعتراف می کنم که اسپایک لی با فیلمش خلع سلاحم کرد. همه پیشداوری هایم را نابود کرد و در نهایت 5 همخون یکی از بهترین فیلم های سال 2020 شد.

فیلم با مونتاژی از تصاویر و عکس های آرشیوی آغاز می گردد. محمدعلی کلی از جنگ ویتنام می گوید که جنگ سیاهپوستان نیست. بگذریم که همان سال ها اعتراضات دانشجویی و روشنفکران می خواستند نشان بدهند که این اصلا جنگ ملت آمریکا نیست. جنگی است که سیاستمداران آمریکایی بدون توجه حتی به منافع مردم و سربازانشان به راه انداختند. چند ثانیه حرف های محمدعلی کلی کات می گردد به عکس هایی از ویتنام و صحبت های دیگر سران سیاهپوست. همین چند دقیقه با کات های سریع، تدوین عالی و این که سیاست روایت فیلم را به شما نشان می دهد پر از انرژی و خون و روح است.

چهار رفیق کهنه سوار جنگ ویتنام که اعضای یک دسته پنج نفره در طول جنگ به نام 5 همخون بودند می خواهند به ویتنام برگردند. پنجاه سالی از روزهای جنگ گذشته و آن ها برای بازگشت دو هدف دارند: یکی پیدا کردن طلاهایی که از یک هواپیمای آمریکایی پیدا نموده بودند و جایی در جنگل های ویتنام دفن کردند تا بعدتر سراغش بروند و دیگر پیدا کردن بقایای فرمانده شان نورمن که همه اعضا و به ویژه پل ارادت خاصی به او داشته اند.

طبعا کنار هم قرار دریافت چهار همرزم قدیمی پر از سکانس های نوستالژیک و یک جور شادی توام با اندوه گذر زمان است. مثل بقیه فیلم های اسپایک لی شاهد دیالوگ نویسی تند و پرضربی هستیم ولی این جا دیالوگ ها به خصوص در دو سوم ابتدایی فیلم نه شعاری هستند و نه مثل بعضی سکانس های بلکککلنزمن فیلم قبلی او این حس را می دهند که فقط برای خالی نبودن سکانس کاراکترها حرف می زنند. دیالوگ ها به شدت شوخ طبعانه و صریح هستند و در شناساندن کاراکترها به مخاطب نقش اساسی و مهم بازی می نمایند.

یکساعت و ربع اول فیلم شبیه یکی از وسترن های در جست وجوی گنج است. چیزی در مایه گنج ها سیرامادره با حضور یک کاراکتر به نام پل که حضورش از بقیه پررنگ تر است. پل نماد همه تناقض های آمریکاست. بین برادران همخون او کسی است که کلاه حامیان ترامپ را به سر دارد و هر چند در این رابطه حرف نمی زند اما در یک سکانس همخون ها به سخره اش می گیرند که به ترامپ رای داده و کلاه قرمز آمریکا را بار دیگر باشکوه می کنیم به سر می گذارد. او پیچیده ترین کاراکتر ماجراست. پر از عقده ها و زخم ها و احساسات دوگانه. این که پسرش به صورت ناگهان همسفرش می گردد بر پیچیدگی موقعیتش می افزاید. در یک سکانس پدری نگران است و در سکانسی دیگر پسرش را خائنی می داند که او را فروخته. پل از اختلال عصبی بعد از جنگ رنج می برد و در خاتمه فیلم البته راز پیچیدگی هایش به درستی گگردده می گردد.

نیمه دوم فیلم بخشی از آن پازل اولیه حل شده و احتمالا توقع داریم فیلم کمی از ریتم بیفتد اما کارگردان با یک برنامه ریزی معین دائم یک سکانس تکان دهنده دارد که نفس را در سینه حبس می نماید. به لحاظ اجرایی 5 همخون فیلم دیوانه واری است. با این حجم از کلمات فحش و ناسزا و خشونت عریان و شیوه اجرایی و روایتش که پر از کات های عجیب و غریب است به عکس های آرشیوی یا مربوط به فیلم یا کات به فلاش بک ها. خود فلاش بک ها هم نکته جالبی دارند. اسپایک لی از تکنولوژی دیجیتالی که اسکورسیزی در مرد ایرلندی برای به تصویر کشیدن سنین مختلف کاراکترهایش استفاده می کرد و بهره ای نبرده و در حقیقت تکنولوژی دیجیتال چهره کاراکترها را در جنگ ویتنام تغییری نداده است. کمی گریم تغییر می نماید و تفاوتی میان پل و اوتیس و ادی و ملوین سال 1971 با چهار همخون در سال 2019 وجود ندارد.

خاتمه فیلم شاید برای چنین اثر تندی کمی بیش از حد مهربان یا حتی نچسب باشد ولی به جایش تصویر دلنشینی از آدم هایی می دهد که دلشان می خواهد در جنبش های آزادیخوانه های این ماه ها سهیم باشند.

آخر فیلم آن شعار زندگی سیاه ها اهمیت دارد که بعد از مرگ جورج فلوید در این یکی دو ماه شعار اصلی معترضان بوده یادمان می آورد که در آمریکا هیچ وقت زندگی سیاه ها اهمیتی نداشته است. اسپایک لی با نمایش تقارن نبرد 5 همخون در ویتنام را با ترور مارتین لوترکینگ در آمریکا خیلی خوب منظورش را می رساند. این چیزی بود که حتی ویت کنگ ها هم از آن خبر داشتند وقتی زن گوینده رادیو می گوید که در ایالات آمریکا سیاهان را می کشند و در مقابل سربازان سیاهپوست را به ویتنام فرستاده اند تا این جا کشته شوند.

اسپایک لی در این فیلم آخرش هم حرفش را محکم می زند و هم آن را در لفافی از ماجراجویی دراماتیک به خوبی به تماشاگر عرضه می نماید.

از آن فیلم هایی است که آدرنالین خونتان را بالا می برد و در یکی دو تا سکانس هم چنان احساساتی تان می نماید که شاید اشکی هم بریزید.

فیلمی که ویتنامی ها، سیاهان و فرانسوی ها را کنار هم می گذارد و در یک کلام می خواهد سمت انسانیت بایستد.

  • منک؛ بهترین فیلم سال در ستایش نوابغ مجنون و علیه استودیوهای هالیوود

نقد فیلم 5 همخون نظر شخصی نویسنده است و لزوما دیدگاه خبرنگاران مگ نیست.

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 27 دی 1399 بروزرسانی: 2 اسفند 1399 گردآورنده: maeva.ir شناسه مطلب: 1285

به "فیلم 5 همخون؛ داستان هایی از ویتنام و ترامپ با چاشنی خشونت" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "فیلم 5 همخون؛ داستان هایی از ویتنام و ترامپ با چاشنی خشونت"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید